نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

گفته بودم که خزانم را بهاری می کنی

 

بر کویرم آب جاری می کنی

 

فرصت این نو شدن از من گرفت

 

بازهم خزانم را بهاری می کنی؟

 

درد دل بر خود نشاندم روز و شب

 

دوست داشتن را با که قسمت می کنی؟

 

راه من کوته نکردی خسته ام

 

سایه سارت بر سر که افشون می کنی؟

 

گفته بودم که طبیب دل بیمار منی

 

نوش دارو پس از مرگم تجویز می کنی؟

 

خلوت تنهایی ام پر شد زایام قدیم

 

بودنت را با که قسمت می کنی؟

 

خسته و بی همراه مانده ام اینجا ولی

 

همراه بودنت را با که قسمت می کنی

 

گفته بودی که فردا می آیی ولی

 

شب نشستن را با که قسمت می کنی؟

 

تو ندیدی که رضا نالان شد از این روزگار؟

 

حال گو بعد مرگم-محرم من می شوی؟





:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست